روایتی از فعالیتهای انقلابی یک نوجوان در گفتوگوی «جوان» با جانباز دفاع مقدس
اولین بار در جلسات هیئت هفتگی «حطریهای مقیم مرکز» که روستایی در محمودآباد مازندران است، متوجه شدم زندگی چیزهایی فراتر از کار و ورزش و گوش دادن به قصههای ظهر جمعه دارد. آن زمان یک نوجوان ۱۴- ۱۵ ساله بودم که تمام وقتم به کارگری و درس خواندن و ورزش در زورخانه علی تکتک حوالی خیابان ۱۵ خرداد فعلی میگذشت.