گفت‌وگوی «جوان» با همسر و دختر سردار شهید نورعلی شوشتری
بابا در تمام سال‌های خدمتش مشتاقانه به دنبال شهادت بود. وقتی پدرم از بازنشستگی‌اش صحبت می‌کرد غمی در چهره‌اش نمایان می‌شد. دوست داشت این همه دویدن برای یک هدف والا باشد و اینکه آخرش ختم به خیر شود
گفت‌وگوی «جوان» با معصومه حسنی، مادر دانش‌آموز شهید سیدمحمدرضا غدیری
یک روز وقتی وارد اتاق شدم دیدم پسرم از لب طاقچه به پایین پرید. چهارپایه‌ای زیر پایش گذاشته بود و بالای طاقچه رفته بود. گفتم آن بالا چکار می‌کردی؟ از اتاق بیرون دوید و به کوچه رفت. رفتم سرک کشیدم به کوچه. دیدم کاغذی به دست دارد و به دوستانش نشان می‌دهد. فهمیدم مهر پدرش را پای رضایتنامه زده است. پدرش مهرش را بالای ساعت دیواری می‌گذاشت
گفت‌و‌گوی «جوان» با ۲ تن از همرزمان مرحوم امیر غضنفرآذرفر  از چهره‌های ماندگار دفاع‌مقدس
شهید بروجردی و مرحوم آذرفر بسیار به هم علاقه داشتند تا جایی که بروجردی به آذرفر اصرار می‌کرد پیش نماز بایستد تا به او اقتدا کنند. امیر آذرفر در مناطق عملیاتی شمالغرب کشور بسیار فعال بود و چهره‌های نامدار این منطقه از شهید بروجردی گرفته تا دیگر نام‌آوران دفاع‌مقدس آذرفر را می‌شناختند و برای او احترام زیادی قائل بودند
گفت‌وگوی «جوان» با همسر شهید یدالله سلیمانی به مناسبت سالروز شهادتش در عملیات کربلای۵
بعد از شهادت یدالله، سردار سلیمانی برای تسلی خاطر به خانه ما آمد. وقتی من را دید که فرزند قنداق ۴۰ روزه‌ام را در آغوش گرفته‌ام و گریه می‌کنم، بسیار ناراحت شد. او تا مرا دید گفت گریه نکنید بعد هم خودش به شدت گریه کرد. گفت باید من گریه کنم که با شهادتشان کمر لشکر ثارالله شکست، باید من گریه کنم که نیروهایم را در این عملیات از دست دادم و بعد از شهادتشان گویا پرو‌بال لشکر۴۱ ثارالله شکست و دیگر پروبالی نداریم.
گفت‌وگوی «جوان» با برادر شهید جواد ایزدی از شهدای دفاع مقدس که به تازگی تفحص و شناسایی شد
این چشم‌انتظاری ۴۰ ساله برای ما مقدس بود و نهایتاً در ۱۲مرداد۱۴۰۲ که پیکر شهید تفحص شد، به پایان رسید؛ پایانی خوش برای مادری که ۴۰سال همه حواسش به صدای در خانه و زنگ تلفن بود، اما جواد آمد و کریمانه عیدی بزرگی در روز ولادت حضرت زهرا (س) به مادر داد. مادر بهترین هدیه روز مادر را از دستان جواد و در سال۱۴۰۲ بعد از ۴۰ سال نبودن و چشم‌به‌در‌ماندن‌ها گرفت
نگاهی به زندگی جهادی سردار شهیدحسن باقری به مناسبت شهادتش در ۹ بهمن ۱۳۶۱
اولین روز‌های حمله رژیم بعث عراق به ایران بود که چند خبرنگار راهی استان خوزستان شدند. در میان این خبرنگاران، نام غلامحسین افشردی که بعد‌ها به حسن باقری معروف شد، به چشم می‌خورد. افشردی پیشتر گزارش‌های ماندگاری از وقایع مهمی، چون حمله امریکا به طبس مخابره کرده بود
محرومیت‌های اولین روز‌های شروع جنگ در گفتگو با یک رزمنده
در جبهه سرپل ذهاب ما خیلی سختی می‌کشیدیم. تا آنجا که غذای کافی برای خوردن نداشتیم. یک‌بار چند کامیون عراقی بین خط ما و دشمن زمین‌گیر شدند. بهترین فرصت بود تا بتوانیم از اقلام این کامیون‌ها استفاده کنیم. بچه‌ها هر شب می‌رفتند و به میوه‌ها و کنسرو‌هایی که روی این کامیون‌ها مانده بودند، شبیخون می‌زدند
گفت‌وگوی «جوان» با همسر و دختر شهید محمد دهقانی از شهدای دفاع مقدس
حضور بابای شهیدم همیشه در زندگی‌مان مشهود است و به او متوسل می‌شویم. بابا با وجود چند فرزند، برای رفتن به جبهه مانعی نمی‌دید و به فرمان امام خمینی لبیک گفت. مانند مردان شجاع این سرزمین برای حفظ و حراست از خاک، ناموس و دین از همه زندگی‌اش گذشت
گفت‌و‌گوی «جوان» با خواهر شهید محمدرضا شحنه که وصیت کرده بود در تشییع پیکرش شیرینی پخش کنند
پدرم تعریف می‌کرد وقتی اولین تابوت (که تابوت برادرم بود، اما پدرم خبر نداشت) را روی دوشم گذاشتم، دیدم نمی‌توانم نفس بکشم و قفسه سینه‌ام سنگین شد. حالم خیلی بد شد. همه‌اش می‌گفتم علت این حالم چیست؟ تا اینکه روز بعد زنگ زدند و خبر شهادت پسرم را دادند
خاطره یک رزمنده از زمستان‌های سرد کردستان در گفتگو با «جوان»
فهمیدم وضو گرفتن با آب یخ زده و پست دادن در سنگری که مثل یخچال سرما را توی خودش حفظ می‌کرد، یا گشت زنی در برفی که گاهی تا کمرمان بالا می‌آمد، چقدر می‌تواند زیبا باشد اگر نیت‌مان را خدایی کنیم و بدانیم که همه این سختی‌ها برای هر رزمنده‌ای ثبت می‌شود و جایی به کارش می‌آید
۴